شعر
"ژینی کورت و به هه لویی مردن نه ک په نا بو قه لی رو ره ش بردن
لای هه لوی به رزه فری برزه مژی چون بژی شرطه نه وه ک چه نده بژی"
که به جرات میتوان گفت که هر کردی، این شعر را شنیده و الگوی بسیاری از کردها بوده و هست.
ترجمه ی این شعر بلند کار آسانی نیست و من سعی کردم هم به معنی و هم به کلام شاعر وفادار باشم
شاید در بعضی ابیات، معنی کلمه به کلمه شعر را ترجمه کرده باشم و بر عکس در برخی ابیات
فقط مفهوم و پیام آن بیت را رسانده باشم.
در آخر از دوستانی که به زبان کردی آشنایی ندارند تقاضا دارم، ترجمه را به دقت بخوانند
یقینا درس های گرانقدری از پس آن حاصل خواهد شد.سرلوحه ای برای راه و رسم زندگی
شعر پیره هه لو:
پاییزه دار و ده ون بی برگه دل په شوکاوی خه یالی مه رگه
پاییز است و درختان بی برگ شده اند دل من از خیال مرگ سردرگم شده است
هه ر گه لایی ک که له داری ک ده وه ری نوسراوه یه که به ناخوش خه به ری
هر برگی که از درختی می افتد، نوشته ایست با خبری تلخ
تاو هه ناوی نیه وا مات و په شیو له شی زاماری ده کیشیته نه شیو